این گزارش بهصورت جامع به بررسی تجربیات دولتهای توسعهگرا در پیشبرد صنعتیشدن طی نیمقرن گذشته میپردازد. ابتدا ضمن تعریف دولت توسعهگرا و تبیین نقش سیاستگذاری صنعتی در توسعه اقتصادی، مجموعهای از مهمترین راهبردهای صنعتی این دولتها معرفی شده است. سیاستهایی چون جایگزینی واردات، اعطای مشوقهای مالیاتی و یارانهای، ایجاد بانکهای توسعهای و تأمین مالی پروژههای صنعتی، انتقال فناوری و ارتقای توانمندی فناورانه، سیاستهای توسعه صادرات (مدیریت نرخ ارز، مشوقهای صادراتی، ایجاد مناطق ویژه و توسعه شبکههای بازاریابی) و تقویت خوشههای صنعتی و پیوندهای بینبخشی از جمله محورهای مورد بررسی هستند. برای هر یک از این سیاستها، نمونههای مشخصی از کشورهای شرق آسیا (کره جنوبی، تایوان، چین، مالزی) و آمریکای لاتین (برزیل، مکزیک، شیلی) ارائه شده و کارنامه موفقیتها و شکستهای آنها تحلیل گردیده است.
یافتههای گزارش نشان میدهد دولتهای توسعهگرای موفق توانستهاند با مداخله راهبردی و هدایتشده در اقتصاد، روند صنعتیشدن را تسریع کنند. این دولتها از یکسو با حمایت موقت از صنایع نوپا، ارائه مشوقهای مالی و تسهیلات اعتباری, تأمین سرمایهگذاریهای بزرگ از طریق بانکهای توسعهای و اتخاذ سیاستهای تجاری فعال، بنیانهای صنعتی کشور را تقویت کردهاند؛ و از سوی دیگر با تعیین شروط عملکردی برای بخش خصوصی و حفظ انضباط مالی و اداری (بهواسطه نهادهای بوروکراتیک کارآمد)، از انحراف منابع و رانتجویی جلوگیری نمودهاند. تجربه کشورهای مورد مطالعه حاکی است که ترکیب «استقلال دولت» و «تعامل سازنده با بخش خصوصی» شرط اساسی موفقیت این الگو بوده است. همچنین در سالهای اخیر ایده «دولت کارآفرین» بهعنوان ادامه تکاملی نقش دولت در نوآوریهای بزرگ مطرح شده که در این گزارش نیز تشریح گردیده است. در نهایت بر ضرورت همسوسازی سیاستهای صنعتی با اهداف عدالت اجتماعی تأکید شده تا منافع رشد صنعتی به شکل فراگیر عاید جامعه شود.